کینگ مووی

آوریل 1940. چشم جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.

زوئه که در میان اسب‌ها در مزرعه گل میخ پدر و مادرش بزرگ می‌شود، رویای سوارکاری را در سر می‌پروراند و با یک اسب جوان پیوند عمیقی برقرار می‌کند. یک تصادف وحشتناک احتمال پایان دادن به حرفه مسابقه ای آنها را تشدید می کند، اما آنها برای رسیدن به پیروزی در کنار هم تلاش می کنند و ...

داستانی که حول محور کلمنس می چرخد که در آخرین مرحله زندگی سیاسی خود به عنوان شهردار حومه پاریس است...

یک گربه و یک سگ از قفس‌هایشان در فرودگاه فرار می‌کنند، صاحبانشان باید با هم همکاری کنند تا حیوانات خانگی ارزشمند خود را بازپس بگیرند...

نیلز کارتیه، اسطوره سابق تیپ ضد باند که به روش‌های ضربتی غیر متعارفش معروف بود، پس از سرقتی که منجر به مرگ همسرش شد، پلیس را ترک کرد. هنگامی که باند سارقین مسئول او ...

یک مامور عملیات ویژه وقتی به یک سندیکای جنایی نفوذ می کند و به طور غیرمنتظره ای با پسر جوان رئیس پیوند برقرار می کند، اخلاق خود را مورد آزمایش قرار می دهد.

وینسنت، کارآفرین مشهور و موفقی است که زندگی پرمشغله‌ای دارد. یک روز، خرابی ماشین در جاده‌ای کوهستانی، برای مدتی سرعت دیوانه‌وار زندگی او را کم می‌کند. پیرمردی که به دور از دنیای مدرن در دل طبیعت زندگی می‌کند، به کمک او می‌آید و مهمان‌نوازی‌اش را به او می‌کند.

فرانسه سال 1789 درست قبل از انقلاب، سرآشپزی که توسط رییسش اخراج شده است با کمک زن جوانی، قدرت می یابد تا خود را از موقعیت خود به عنوان خدمتکار رها کند و اولین رستوران را در فرانسه تاسیس می کند و ...

پس از این که پدرش با مشکلات مالی مواجه می‌شود، مکس دوازده ساله مجبور می‌شود گاراژ خود را تعطیل کند و به روستا نقل مکان کند...

داستان فیلم بر اساس زندگی یکی از آشپزهای موفق مهاجر مراکشی است که از کودکی اشتیاق زیادی به شیرینی‌پزی دارد. این مرد جوان تلاش می‌کند تا رویای خود را در بزرگ سالی محقق کند. او در رستوران‌های مختلفی کار می‌کند...

هنگامی که یک دوست دوران کودکی از میامی پس از هشدار در مورد تجاوز به باندهای مواد مخدر کشته می شود ، باآبا به میامی نقل مکان می کند و با یک افسر محلی برای سرنگونی جنایتکاران همکاری می کند.

داستان انیمیشن در مورد قبیله ای است که در یک جزیره ساکن هستند و رئیس قبیله سفر به خارج از جزیره را ممنوع کرده است ولی دختر رئیس قبیله تصمیم می گیرد به دل دریا بزند تا بتواند روح اجدادش که به دل دریا می زدند را شاد کند و وضعیت زندگی قبیله شان را هم نجات دهد و...