کینگ مووی

در شهر رستگاری، یک هفت‌تیرکش توبه‌کار و یک نابغه دیوانه تحت هدایت یک رهبر معنوی به دنبال رستگاری هستند، اما گذشتهٔ خشونت‌آمیزشان و تهدید انتقام، آرامش جدیدشان را به خطر می‌اندازد.

هنگامی که شهری مملو از جمعیتی می‌شود که توسط شیاطین تسخیر شده‌اند، یک افسر پلیس وظیفه می‌یابد تا برای نجات خانواده‌اش، سرچشمه‌ی این شرارت را بیابد.

چاک بیلی و دار و دسته‌اش باید متحد شوند تا درخت گواوای آقای لاو را زمانی که در معرض خطر قرار می‌گیرد نجات دهند.

داستانی براساس وقایع حقیقی که دزدی وارد یک فروشگاه محصولات اپل می‌شود و پلیس راه دشواری برای خنثی کردن او دارد.

زنی مرموز که بارها در حیاط جلوی خانه‌ی خانواده‌ای ظاهر می‌شود و اغلب هشدارهای ترسناک یا پیام‌های نگران‌کننده‌ای می‌گذارد و ساکنان خانه را درباره‌ی هویت، انگیزه‌ها و خطری که ممکن است ایجاد کند، به تردید می‌اندازد.

سم ویلسون، کاپیتان آمریکای جدید، پس از ملاقات با تادئوس راس، رئیس جمهور تازه منتخب ایالات متحده، خود را درگیر یک توطئه بین‌المللی می‌بیند. حال او باید قبل از اینکه مغز متفکر واقعی تمام جهان را نابود کند...

یک شوالیه نترس برای نجات روح برگزیده، وارد یک قلمرو مرگبار می‌شود. او در مواجهه با جادوگران، شیاطین و دشمنان وحشی، متوجه می‌شود که بازگشت او می‌تواند هرج و مرج به پا کند و بشریت را به نابودی بکشاند.

مرگ شیواجی، آغازی بر نبرد میان مراتاها و امپراتوری مغول بود. پسرش، سامباجی، رهبری جنبش مقاومت در برابر سپاهیان اورنگ‌زیب را به دست گرفت. در بحبوحه جنگ‌ها و توطئه‌ها، هر دو جبهه در راه کسب قدرت با موانعی روبه‌رو شدند.

پس از آنکه اجلاس جی 20 توسط تروریست‌ها تسخیر می‌شود، رئیس‌ جمهور، دانیله ساتون باید تمام مهارت‌های دیپلماتیک و تجربیات نظامی خود را به کار گیرد تا از خانواده‌اش و دیگر رهبران حاضر در اجلاس محافظت کند و…

کارکنان یک هتل لوکس شب‌ها نقاب دزدان حرفه‌ای به چهره می‌زنند، اما نقشه‌ی بزرگ‌شان با ورود یک آدمکش مرموز به خطر می‌افتد. بازی موش و گربه آغاز می‌شود...

کارلوس و النا در آستانه جدایی، با پیشنهادی عجیب روبه‌رو می‌شوند: بازگشت به سال 1994، جایی که همه‌چیز آغاز شد. آیا می‌توان گذشته را تغییر داد و عشق را نجات داد؟

وقتی بیل و هال، دو برادر دوقلو، عروسک میمون قدیمی پدرشان را در اتاق زیر شیروانی پیدا کردند، سلسله‌ای از مرگ‌های وحشتناک آغاز شد. برادران تصمیم گرفتند عروسک را دور بیندازند و به زندگی خود ادامه دهند...